به گزارش خبرگزاری مهر، یکشنبه، ۳۰ فروردینماه، دومین روز همایش سعدی و متنبی با حضور غلامحسین ابراهیمی دینانی، شکوه حسینی و علیرضا منوچهریان در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. در این همایش موضوعات «مرد را راه به حق، عقل نماید یا عشق؟»، «فراخوانی متنبی در شعر معاصر عرب» و «متنبی، شاعر عشق و فلسفه» طرح و بررسی شدند. در میانه این نشست تعدادی از حکایات و غزلیات سعدی خوانده شد.
متنبی در جامهی معاصران
حسینی، پیشبرد موضوع بحث خود (فراخوانی متنبی در شعر معاصر عرب) را نیازمند طرح دو مقدمه دانست و در شرح اولین آنها، درباره جایگاه متنبی در ادبیات عرب سخن گفت. وی تصریح کرد: شوقی ضیف، یکی از تاریخنویسان ادبیات معاصر عرب میگوید: «اگر بخواهیم برای عرب و عربیت تندیسی فراهم آوریم، بیتردید متنبی شایستهترین گزینه خواهد بود که جوشنپوش و شمشیر به بر زبانی بران چونان تیغ تیز دارد و در حالیکه نیزهای آماده برای پرتاب در دستی دارد، در دست دیگرش قلم شاعری است و چنان بر مرکب سوار است که گویی در میدان نبرد تاخت میزند.» در ادبیات کلاسیک عرب قصهگویی و روایت کمتر وجود دارد و اعراب این هنر را در پی ارتباط با دیگر اقوام و فرهنگها فرا گرفتهاند، اما اگر منصفانه در آن تأمل کنیم، مگر نه این است که اشعار جاهلی عرب با نوعی روایتگری آغاز میشوند؟ اما اشکال در تواتر و کلیشهای شدن این سبک است؛ از آنجاکه یکجا به ما رسیده است، خلاقیت اولیه آن زدوده و ملامتآور شده است.
وی ادامه داد: در گذر زمان خلاقیتهای فردی بروز یافتهاند و آنگاه میتوان از میان خیل افراد، فرد یا معدود افرادی را متمایز کنیم و نام آنها را شاعر بگذاریم. متنبی از این دسته است. برای ارتباط با شعر او باید با خودش ارتباط برقرار کرد. متنبی نه از خود و نه از زمانهاش فاصله دارد، اما با نوآوریهایی که در مضمون و بیش از آن در فرم شعر عرب ایجاد کرده است، قرنها بر گستره این شعر سایه انداخته است.
حسینی، ضمن ارجاع به کتاب «سعدی» نوشته ضیاء موحد، به شرح نکتهای دربارهی شعرای کلاسیک پرداخت و تصریح کرد: به اعتقاد مولف این اثر، تفاوت مهمی میان شاعران کلاسیک و شاعران مدرن وجود دارد؛ اینکه کلاسیکها به طور جدی فرهنگ و ادب پیش از خود را ادامه میدهند؛ کار آنها بیش از آنکه ریشه در نفسانیات و زندگی شخصی خویش داشته باشد، ریشه در سنتهای گذشته دارد. «ویژگی شاعران کلاسیک فراموش کردن من شخصی و گریز از حدیث نفس و پرداختن به فرهنگ عام و مشترک است». بخش اول این دیدگاه بدیهی و تردیدناپذیر است، البته به نظر میرسد این ادعا درباره شاعران معاصر و مدرن هم صادق باشد، چراکه بی وامگیری از گذشتهها نمیتوان اثر شایستهای خلق کرد. تأکید من در این مقاله نیز بر این نکته است که شاعران بزرگ ادبیات معاصر عرب، تنها با بهرهگیری از سرمایهی فرهنگی گذشتگان و بهویژه شاعرانی چون متنبی خود را اثبات کردهاند.
وی بر بخش دوم دیدگاه موحد تأکید کرد و گفت: به زعم من فراموش کردن حدیث نفس و خویشتن، دستکم درباره متنبی صادق نیست. اگرچه شعرش تمامی ابعاد جامعه وی را با تمام تناقضها و سازگاریها بازتاب میدهد، اما به تمامی بازتابدهنده فردیت و آیینه تمامنمای ذهنیات او است. متنبی نهتنها منِ شخصی خویش را فراموش نکرده است، بلکه در سراسر شعر او حدیث نفس بیش از هرچیز دیگر خودنمایی میکند. شرح نکتهای دیگر برگرفته از کتاب موحد ضروری است. او میگوید: «تکلیف هیچ چیز در شناسنامه سعدی روشن نیست و گذشتگان در ثبت نام و کنیه و لقب او دقت لازم را به کار نبردهاند. همین تردید درباره تاریخ تولد و وفات او نیز هست... هنوز چاپ منقح و قابل اطمینانی از آثار سعدی وجود ندارد.»
حسینی افزود: اما باید اعتراف کرد که متنبی پس از اینکه به اجبار به مصر میرود و آنجا را نیز ترک میکند، راه به بغداد پیش میگیرد و در آنجا با لغویان بزرگ مینشیند و دیوان خود را شرح میکند؛ به این معنی که حتی احوالات خود حین سرودن قصاید و اشعارش را بازگفته است. همین اختلاف موجب میشود که موحد درباره او بگوید: «متنبی میان شعرای تازینویس همان مقام را دارد که سعدی میان گویندگان ایرانی. فضلای تازینویس تا به امروز قریب چهل کتاب در ترجمه احوال و وصف و شرح و نقد اشعار متنبی نوشتهاند، لیکن ما برای شاعر اجتماعی و اخلاقی خود سعدی، قلم و قدمی که باید و شاید را بر نداشتهایم.». البته از آنسوی، اشاره به قول طاها حسین در کتاب «با متنبی» خالی از لطف نیست. او میگوید: «اگر متنبی زنده میشد و آنچه ما درباره او نوشتهایم را میخواند، از متنبی بودن خود پشیمان میشد. سخنان ما درباره متنبی، سخن از خودمان است، نه او.»
وی، دومین مقدمه خود را درباره راز ماندگاری شعر متنبی و تأثیرگذاری آن بر شعر معاصر عرب تشریح کرد. حسینی اظهار داشت: ویژگیهای بسیاری موجب تأثیرگذاری متنبی بر شعر معاصر عرب شدهاند. نبوغ، مجالست با بادیهنشینان، سلامت زبان در پی این مجالست، سفرهای زیادی به نقاط متعدد جهان عرب، تفاخر، مناعت طبع ناشی از سودای جاه و مال و چون آنها را میتوان از جملهی دلایل تأثیرگذاری وی بر شعر معاصر برشمرد. حتا مدح متنبی، متفاوت است. شوقی ضیف میگوید: «او بنیانگذار مدح عاشقانه بوده است.»
حسینی، تکنیکهای فراخوانی شخصیتها در ادبیات معاصر عرب را مرتبط با مضمون اصلی بحث خود دانست و در اینباره تصریح کرد: این رویکرد با واژگان متعددی چون استدعا، استقبال و استحضار خوانده میشود. نویسندگان در پی به کارگیری این روش، شخصیتی شناختهشده در تاریخ را محملی برای بیان سخنان خود قرار میدهند. این تکنیک زیرمجموعه بینامتنیت قرار میگیرد. شاعر تکگوییهای دراماتیک را با دیالوگهای روایی و سیرهنویسی در هم میآمیزد تا راهی باشد برای تحقق آنچه دنبال میکند. از میان شخصیتهای بزرگ ادبیات کهن عربی، متنبی به کرات فراخوان شده است. این رویکرد معمولاً به دو صورت محقق شده است: یک، رویکرد بینامتنی. این رویکرد با اقتباس از آثار او، مخاطب قرار دادن وی، یا توصیف و تضمین صورت میگیرد. دو، شاعر امروز عرب در رویارویی با ناملایمات ناشی از استعمار غربی و مسائلی از ایندست، هویت از دسترفته و خودباوری فراموششده را در شخصیت متنبی مییابد.
وی تأکید کرد: صدای متنبی در میراث برجای مانده برای شعر امروز، روزنهای برای یافتن پرسشهای هویتی اعراب در فراخوانی ارزشهای زندگی، آزادگی و استقلالطلبی در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی است. محمد مهدی جواهری شاعر معاصر و به نام عراقی مدعی است که بسیار شبیه متنبی و متأثر از اوست. او متنبی را معجزهای سترگ میداند و نبوغ وی را میستاید. جواهری نبوغ متنبی را ناشی از دو نکته میداند: درک بالای متنبی از جریانهای فکری، فلسفی، علمی و ادبی زمانه خود و درک او از زندگی؛ آنچنانکه گویی متنبی کلیت تاریخ عرب را در خود متراکم کرده است. جواهری نبوغ متنبی را برخاسته از ذرهذرهی وجود و سلولهای مغز او میداند.
حسینی در پایان سخنان خود، اشکال مختلف تأثیرگذاری متنبی در شعر معاصر عرب را ضمن بیان مصادیق متعدد تبیین و تشریح کرد.
سعدی، ملک سلمان و روزگار نو
غلامحسین ابراهیمی دینانی، شمشیر شعر، اسلحه سخن و حربه هنر را سه ابزار موثر در ماندگاری سخن سعدی دانست و با طرح سوالاتی سخنان خود را آغاز کرد: پس از هفت قرن، تمامی ایرانیها سخن سعدی را میخوانند و به سادگی آن را درمییابند؛ چرا؟ سعدی به زبان امروز سخن گفته است یا ما به زبان او حرف میزنیم؟ هیچکس نمیتواند از زمان خود فراتر رود؛ ما هفتصد سال است به زبان سعدی سخن میگوییم. این امر درباره کلیت تاریخ صادق است. ما به گذشته میرویم یا گذشته به حال میآید، یا چیزی در میانه این دو اتفاق میافتد؟ ما هفتصد سال است به زبان سعدی سخن میگوییم، آنچنانکه حافظ و مولانا و نیز تمامی شاعران امروز. هنر سعدی در سخن است. او در تمامی قالبهای مختلف زبانی طبعآزمایی و به بهترین وجه از عهده برآمده است.
وی، یکی مهمترین ویژگیهای زبانی در سخن سعدی را استفادهی مکرر از فعل دانست و در اینباره گفت: فعل حاوی زمان است. از اینروی کل عالم هستی فعل خداوند است؛ زمان خود نیز فعل خداوند است؛ فعل خداوند در زمان است یا لازمان؟ غزل سعدی ناب است. در سخن او لحن و لهجه و فصاحتی وجود دارد که آثارش را از آثار دیگر ادبا جدا میکند؛ میتوان از ورای آن آثار وی را تشخیص داد. این امور متوجه هنر و زبان سعدی است. سعدی در نظامیه بغداد درس خوانده است. نظامیه اولین دانشگاه جهان اسلام و یا شاید جهان، با نظمی ویژه بوده است. در آنجا تنها دو مقوله تدریس میشد؛ فقه شافعی و کلام اشعری.
دینانی افزود: بنابراین سعدی فقیه شافعی بود و کلام اشعری نیز میدانست. انسان نسبت به معتقدات خود احساس دارد؛ پس سعدی قدری هم اشعری بود. کلام اشعری از کلام معتزلی و فلسفه بسیار متفاوت است. نمیتوان گفت سعدی کلام اشعری خوانده، اما نسبت به آن احساسی نداشته است. اما این مرد بزرگ به گونه یک حکیم سخن گفته است؛ او از خویش فاصله گرفته است و چون یک عالم به علم اجتماع سخن میگوید؛ او عالم است و روابط اجتماعی را بهگونهای زیبا بیان کرده است که عالمان علم اجتماعی و سیاستمداران میتوانند از او علم فراگیرند.
وی، جامعه امروز را خالی از این پند دانست و گفت: ملک سلمان باید قدری سعدی بخواند. ابنای بشر از دیرباز با یکدیگر ارتباط داشتهاند؛ ارتباط ایشان قبل از تمدن بیشتر به مدد تخیل بوده است. امروز روابط، منفعتطلبانه و عنادانگیز است. سعدی در تبیین روابط انسانها با یکدیگر از عقل بهره جسته است. از منظر دینی راستگویی مطلوب است. عقل هم بر راستگویی تاکید دارد. خلاف آن نیز درباره دروغ صادق است. حسن راستگویی با هیچ مصلحتی عوض نمیشود، چراکه ذاتی است، آنچنانکه قبح دروغ گفتن. اما سعدی میگوید: دروغ مصلحتآمیز به ز راست فتنهانگیز است. اگر هریک از ما را مخیر کنند به کلامی راست که موجب ویرانی شود، باید چه گوییم؟ سعدی حکیم است و نهتنها شاعر. به زعم او هر اندازه سخن راست نیکو است، مصلحت نیز نیکو است. گاه باید بین دو نیکویی یکی را برگزید.
دینانی، با تأکید بر اهمیت کانت در گستره فلسفه غرب اظهار داشت: او عقل نظری را کنار مینهد و عقل عملی (اخلاق) را برمیگزیند و معتقد است، علیالاطلاق مستحسن است و نباید دروغ گفت. به زعم سعدی، برمدار عقل و حکمت، سخن راستی که موجب نابودی شود، حماقت است. داوری درباره این دو رویکرد با شماست.
تنها چند قصیده، بس!
منوچهریان در ابتدای مباحث خود، بر اهمیت متنبی در گستره ادبیات تأکید کرد و در شکل تأثیرگذاری او بر ادبیات فارسی گفت: من عبارتی ندارم که جلالت شان و عظمت و مقام شعر و شاعری متنبی را با آن بیان کنم. به ناچار بزرگترین شاهکار نثر پارسی را سراغ میگیرم. بیهقی در تاریخ خود میگوید: «امیر مسعود گفت، عبدالغفار را از ادب چیزی بباید آموخت، وی دو سه قصیدهای از دیوان متنبی نیک مرا بیاموخت و بدین سبب گستاختر شدم.» قدما از آموزش و تعلم ادب به دو سه قصیده از متنبی بسنده میکردند؛ حال من چگونه میتوانم درباره او سخن بگویم؟
وی ادامه داد: دومین مستند، باز کلام بیهقی است: «و این بیت متنبی سخت نیکو گفته است، ذکر الفتى عمره الثّانی و حاجته ما قاته و فضول العیش أشغال.»حضرت ادیب پیشاوری این ابیات را ترجمه کرده است: دروغش مپندار و از من شنو/ که یادت به گیتی بود عمر نو. این را میتوان تاثیر متنبی بر آخرین شاعر بزرگ کلاسیک فارسی دانست. وقتی بیهقی از متنبی میگوید، گفتن از او بر من که مترجم اشعارش نیز هستم، جایز نیست. در نشست پیشین گفته شد، متنبی مدح میگوید، اما میباید تاکید کرد که او استاد شعر رزمی در ادبیات عربی است. او رزم را با بزم آمیخته است. او استاد وصف میادین نبرد و درانداختن توصیفات و تشبیهات رزمی است. او بسان فردوسی است در گستره ادب عرب.
منوچهریان، دیگر مصداق خود را اینگونه بیان کرد: این مستند، باز به نقل از بیهقی، شعری است که شاعری در رثای متنبی گفته است و اینگونه برگردان میشود: مردم هرگز برای متنبی دومی ندیدهاند. آخر مگر برای مردی که بکر زمانه است، دومی وجود دارد؟ او پیامبر بود، البته معجزاتش در سخن و شعرش آشکار است. مصادیق دیگری از ایندست را میتوان از تاریخ بیهقی برکشید. برای سخن گفتن درباره پیوند عشق و فلسفه در آثار متنبی، بهترین شاهد تعریف حکیمانه و بیان فیلسوفانه او درباره عشق است. گویند متنبی ترک عشق زمینی میکرده است و بارها در دیوان خود به آن اشاره کرده است. او نه اهل تفلسف بود و نه اهل تغزل. متنبی در ادبیات عرب بهعنوان حکیم شعرا شناخته میشود، اما نه حکیمی متخلق چون سعدی؛ چراکه فرهنگ و اخلاق سعدی با وی قابل قیاس نیست؛ تعهد فردی و اجتماعی سعدی به سخن بر میآید.
وی افزود: متنبی را گاه با نیچه و شوپنهاور قیاس کردهاند؛ او اهل سیاست و قدرتطلب بوده است و بارها در دیوان خود علیه حکام جور داد سخن داده است. و اما درباره عشق میگوید: عشق چیزی نیست جز آز و فریبی که قلبی خود را در معرض آن مینهد و مبتلا میشود. آیا مقصود وی عشق جسمانی و حب حیوانی است؟ برخی شارحان گفتهاند که متنبی در تغزلات خود به ذات الهی اشاره کرده است، اما چون عشق زمینی را بارها تقبیح کرده است من نیز از همین منظر بحث را پیش میبرم. او عشق را یک فریب میداند. عشق را حکما و فلاسفه از مالیخولیا تا حب به خدا بسط دادهاند؛ از مرض نفسانی تا محبت رحمانی. با رجوع به آرای ملاصدرا و در پاسخ به متنبی باید گفت: عشق تعریف ندارد. اساسا از صفات نفوس است، نه از صفات اجرام و اجسام؛ لذا میگویند، انسان جز با حب مطلق، با چیزی اقناع نمیشود. از همینروی همه به دنبال یک گمشده میگردند؛ حال آنکه او در وجود خود افراد است.
منوچهریان در پایان به مضامین مشترک در آثار سعدی و متنبی اشاره کرد و اظهار داشت: سعدی حکیم است و متنبی نیز معروف به حکیم شعرای عرب. در سخنان دیروز به درستی درباره مولفههای مضمونگیری و چگونگی رویکرد سعدی در اینباره گفته شد و من نیز میباید در اینباره به هنر و توانایی سعدی اشاره کنم. نمیتوان مضمونگیری را دال بر تاثیرپذیری شاعری از شاعر دیگر دانست. در غیر اینصورت سارقترین شعرا متنبی است، چراکه مضامین بسیاری را از پیشینیان گرفته است. زندهیاد دکتر انوار در کتابی با عنوان «سعدی و متنبی» در مجابهه با کتاب محفوظ میگوید: مضامین شعر متنبی در اشعار سعدی نهتنها دلالت بر ضعف او نمیکند، بلکه به عکس بر قدرت وی میافزاید و وسعت معلومات و نیروی استفادهی او از فرهنگ گذشته را میرساند. من بر آن افزودهام: اگر اخذ و اقتباس مضمون، جرم یک شاعر باشد، شاید متنبی از همه متهمتر باشد، چون بسیار از سخن شعرای پیش از خود بهره برده است. سعدی از مضامین بسیاری بهره جسته است، اما برخی جاها مشخصا شعر متنبی را برگرفته است.
وی در انتها به تفصیل برخی از این مضامین را برشمرد و تشریح کرد.
نظر شما